• وبلاگ : فراق
  • يادداشت : در زمين چه کسي بازي مي کني؟
  • نظرات : 3 خصوصي ، 11 عمومي
  • درب کنسرو بازکن برقی

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + Wcircle 
    سلام
    از هر دو عزيز بابت حسن توجهتون تشکر مي کنم و به دوستي (بخوانيد برادري) باهاتون افتخار مي کنم.
    از اون جايي که در حال حاضر 90 درصد پردازندم مشغول امتحانات مزخرف دانشگاست، بررسي نقد ها و نظرات رو به طور دقيق به چند روز آينده (به شرط حيات) موکول مي کنم.
    موفق و مويد پيروز باشيد
    صالح خسروآبادي
    26/10/90
    :)
    + رضا 
    منظور از نقد سوم که نوشتم نقد هفتم بود .
    + رضا 

    سلام

    ببخشيد مزاحم ميشم .

    نقد اول وارد نيست چون يکي از قالبها و شکلهاي مقاله اين است که در سطر اول کل حرف رو بگي و در ادامه ي مقاله اون رو توضيح بدي

    قسمتي از نقد سوم هم وارد نيست چون هر مقاله اي که در هر موضوع ينوشته ميشه قرار نيست که همه ي شبهات ان موضوع رو پاسخ بده . يک سري از مقاله ها هدفشان ايجاد سوال و گفتمان سازي در موضوعي است که شايد خيلي تا به حال به اون فکر نشده و صالح هم بيان دغدغه ي خودش رو کرد. بايد هدف مقاله رو دونست و بعد نظر داد که به اون هدف رسيد ه است يا نه .

    ببخشيد

    يا علي

    + Mostafa 

    سلام، فقط مي خوام نقد کنم:

    1ـ درباره ي سطر اول: اين سطر، چکيده ي تمام مقاله است، يعني قبل از شروع حرف زدن، حرفت را لو داده اي. عنوان «در زمين چه کسي بازي مي کني» ظرفيت اين را دارد که تعليق ايجاد کند و خواننده را به دنبال خودش بکشاند اما سطر اول همه چيز را خراب مي کند.

    2ـ واژه ي «قراردادهاي ثابت خدايي و قوانين متافيزيکي» مبهم است. روشن نيست که منظورت دقيقا چيست. هرچند با ضميمه ي عبارات به هم احتمالا مرادت چيزهايي مثل توکل و ايثار و امدادهاي غيبي و شهادت و جهاد في سبيل الله و نفوذ حکم حاکم شرع و... بوده است.

    3ـ شايد يه گير الکي باشه اما به هرحال بايد بتوني جوابشو يه جوري بدي: نوشتي: قانون «هيچ قانوني بي استثناء نيست» رو ضميمه کنيم؛ اين يک گزاره ي خودشکن و پارادوکسيکال است. آيا خود اين قانون نيز استثناء دارد؟

    4ـ روي «جهان بيني» بيشتر مي شد مانور داد.

    5ـ «فاعتبروا يا أولي الأبصار»، به نظرم اين آيه به شدت از نوشته بيرون مي زنه.

    6ـ نوشته اگر والسلام دارد، سلام هم بايد داشته باشد و اگر سلام ندارد، والسلام هم نبايد داشته باشد.

    7ـ اين مقاله خواسته يا ناخواسته به دعواي «سنت ـ مدرنتيه» دامن مي زند، بي آنکه پاسخي براي آن داشته باشد، و بي آن که بتواند از حرفش (يعني رجوع به سنت، که آن را مي توان به خوبي از مثال نهضت تنباکو فهميد) دفاع کند. سنت يعني بازي در زمين خدا، يعني زندگي در دنيا براي عقبا، يعني مسئوليت در برابر قادر مطلق، يعني تکليف محوري/ اما مدرنيته يعني بازي در زمين انسان، يعني زندگي در دنيا براي لذت، يعني نفي مسئوليت و تکليف، يعني مديريت علمي و تکنيکي بر جهان. اين مقاله تراوشات يک دل بي قرار سنتي است که مديريت بر جهان و امامت بر زمان را از شئون يک فرد غائب مي داند که منتظر آمدن اوست، اما نمي دانيم چرا منتظر آمدن اوست، و اصلا او قرار است چه کاري انجام دهد که عقل مستقل بشر مدرن از عهده ي آن بر نمي آيد؟!!

    پاسخ

    منت گذاشتي آقا مصطفا!همه نقدها رو سر فرصت و به دقت بررسي ميکنم؛ممنون
    + رضا 

    پسرم در مرحله ي اول ادم با استادش اينطوري صحبت نمي کنه که اين کارو مي کرديد که بشه استفاده کرد !! ياد بگير

    در مرحله ي بعدي هم ختم نبوت خيلي از اين موضوع رو بحث کرده .

    + رضا 

    خيلي زيبا بود . بيشتر بنويس که خب خيلي پخته تر شه .

    مي دوني چيه ؟ يه بحث خيلي مفصله که خب اينجانميشه گفت ولي خب يه ذرش اينه که

    به نظرت چرا ختم نبوت شد ؟

    به نظرت چرا امام 12 غائب شد ؟ واقعا فکر ميکني چون که مثلا مردم 11 تا رو کشتن و خدا گفت اين اخريش رو نگه مي دارم تا هروفت ادم شيد ؟؟؟!!! خب چرا يازدهمي رو غائب نکرد ؟ يا چرا سيزدهمي به وجود نياورد که غائب کنه ؟ اصلا مگه خدا بخيله ؟

    حالا چرا امام زمان دوباره ظهور ميکننه ؟ به نظرت چون مردم ادم شدن که امام زمانشون و حجتشونو نکشن ؟ خب نکشن بعدش چي ميشه ؟

    جواب اين سوالات همون بحث است که خب برام من خيلي جالب بود . خيلي . بحث هم در رابطه با نوشته ي شماست از اين جهت که گفته بودي قواعد اين دنيا و اينکه تا حالا مثلا شهواني و شيطاني بوده و .....

    بحث هم از شهيد مطهري است .

    بازم از متنت ممنون .

    يا علي

    پاسخ

    آقا اجازه؟!!!يکم بيشتر راهنمايي مي کرديد که بشه استفاده کرد.مثلا اين بحثو شهيد مطهري تو کدوم کتاب مي کنن؟
    + مرتضي 

    ma ke ramz nadarim...
    + دايي 

    قانون هاي دنيا را خدا آفريده وبس و انسان تنها آنها را کشف مي کند و به قولي عالم مي گردد ولي قرار دادها را بشروضع مي کند! ونام قانون را بر قرار دادها مي نهد .(يا شايد همان تکوين و تشريع خودمان باشد.)

    اما مديريت به ميزان علم و دانش ما از همين تکوين و تشريع برمي گردد.حال اگرما فقط دو حرف از علومي را که بصورت ناقص از ابتداي خلقت دريافته ايم براي مديريت دنيا بکار بريم درصد ناچيزي توفيق خواهيم داشت !!!!!

    اما وقتي 28 حرف علم در اختيار بشر قرار گيرد آنوقت با رو شدن گنجهاي زمين لپ تاب چيني را ميشه با يه يقروني ...
    + حامد 

    جالب بود

    نوشته بودي مي توان دنيايي را مديريت کرد که قوانينش ساخت و قرارداد بشر است اما تو اين مدت به اين رسيدم که اين دنيا قوانيني دارد که نه ساخته بشر بلکه ساخته خدا و شيطان است ، قوانيني که دو به دو با هم 180 درجه مخالف اند اما در عين حال بي نهايت به هم شبيه اند حال هنر ماست که به کدام قوانين بازي کنيم و دنيا را مديريت کنيم ، قوانين شيطاني و يا قوانين خدايي و مهدوي.

    يا علي

    + psn 
    سلام فكر نمي كردم اينقدر در نوشتن توانمند باشي ! راستش من بجاي تو يك كم احساس غرور مي كنم ولي تو حواست باشه مغرور نشي!!!!!
    + amihosmah 
    interesting
    اللهم عجل لوليک الفرج