پرتقال فروش محله ي ما که نماز مي خواند، دقيقا نمي داند نماز را براي چه مي خواند، و چرا نماز خواندن خوب است، سر بسته مي داند که نماز معراج مومن است، نماز او را به خدا مي رساند، آيت الله فلاني که پير بزرگ ما بود هم نماز مي خواند، امام علي در محراب نماز شهيد شد و...، آن چه مهم است اين است که او نماز مي خواند. اما فلان دانشمند آلماني، که از قضا تلاش طاقت فرسايي براي رسيدن به حقيقت کرده، خدا را انکار مي کند، ازدواج را بيهوده مي داند و اخلاق را نسبي مي داند، از اين رو نه نماز مي خواند، نه از هم جنس بازي باکي دارد، و نه از دروغ. به نظر تو کدام يک از اين دو انسان، «خوب» اند، يعني داراي فضائل و افعال خوب اند؟
(حرف هاي کامنت دومت يه پيش فرض فلسفي داره و اون اينکه عمل انسان، اصالت ندارد و فرعي است، در حالي که قرآن مي گويد: ان نفسک رهينه بعملک.. آدم هرچقدر لاف و فک بزنه اما «عمل» مهمه)
پنج. (مي دوني که منم مثل تو از برچسب زدن خوشم نمياد اما به يک معني خاص و در جايگاه خاص). اولين کسي که به انسان بر چسب زد، و ميان انسان ها مرزبندي کرد خدا بود. مومن و غيرمومن، مسلمان و کافر، منافق و فاسق و کذاب و صالح و ...
شش. درباره تارک الصلاه. اگه کسي نماز خوندن براش اثبات نشده باشه اگه مستضعف باشه که اصلا عقاب نمي شه (مستضعف توي جهان خيلي کمه)، اما اگه مستضعف نباشه کافره.. و کافر در درک اسفل جهنمه. و اگه مسلمان باشه و نماز رو ترک کنه، مثل کافره.