مخاطب اصلي کامنت من آقاي «حسين» است، و در دفاع از مطلب صالح (بدون بررسي مصداقي)، و اين که چگونه عده اي به اسم «تدبير و استقلال رأي»، بي تدبيري مي کنند، مي نويسم.
ظاهر حرف هاي شما درسته، يعني مجلس نبايد به دنبال نظر مخفي رهبري باشه، چون مجلس، مرکز تصميم گيري و تدبيره وهيچ چيز نبايد نمايندگان رو تبديل به «مهره» بکنه. اما همه ي قضيه اين نيست. اين حرفِ درست، وقتي بر لسان آقاي علي مطهري جاري مي شه و در منظومه ي فکري او قرار مي گيره باطن خودش رو مکشوف مي کنه.. گوينده ي اين سخن (چه آقاي علي مطهري باشه و چه آقاي حسين) با يک پارادوکس مواجه است. آقاي علي مطهري، بر طبل تدبير و تعقل مي کوبد و از همين رو «استقلال رأي» را توصيه مي کند. اما نمي داند که به اين بهانه در دام «اخباري گري» و جمود بر متن افتاده است. اخباري گري تنها نسبت به قرآن و روايات جاري نيست بلکه در قبال اشخاص و هر متني محقق است.
در اين جا مشخصا با افرادي مواجهيم که نسبت به بيانات امام و شخص آقاي خامنه اي، برخورد اخباري دارند. يعني تا مي گوييم اين بر خلاف نظر رهبري است، مي گويند: کو؟ نشان دهيد؟!!! کجا رهبر اين رو گفته؟!! در حالي که مرز بين بصيرت و عدم آن، در درک همين ناگفته هاست.
به عنوان مثال، آيا رهبري صريحا و علنا بايد بيايد وسط و بگويد که نامه نگاري ها به ضرر ماست؟ آيا نمي شد اين را از گفته هاي قبلي اش به دست آورد؟ صحبت هاي رهبري در 20 سال فراز و نشيب از جايگاه عالي ترين کرسي مديريتي کشور براي ما موجود است، آيا ما با ضميمه ي اين سخنان به يکديگر، نمي توانيم جهت، و نظر کلي رهبري را بيابيم؟ يا شايد به نظر شما نيازي به اين کار نداريم؟
همين فکر است که باعث شده برخي منويات رهبري، سال ها روي زمين بماند و خاک بخورد، و به هر کس که مي گوييم آقاجون اين اتفاقات، نظر رهبري نبوده، مي گه: برو بينيم بابا، پس به من بگو توي اين مملکت کي رئيسه؟!!