سلام، فقط مي خوام نقد کنم:
1ـ درباره ي سطر اول: اين سطر، چکيده ي تمام
مقاله است، يعني قبل از شروع حرف زدن، حرفت را لو داده اي. عنوان «در زمين چه کسي
بازي مي کني» ظرفيت اين را دارد که تعليق ايجاد کند و خواننده را به دنبال خودش
بکشاند اما سطر اول همه چيز را خراب مي کند.
2ـ واژه ي «قراردادهاي ثابت خدايي و قوانين متافيزيکي» مبهم است. روشن
نيست که منظورت دقيقا چيست. هرچند با ضميمه ي عبارات به هم احتمالا مرادت چيزهايي
مثل توکل و ايثار و امدادهاي غيبي و شهادت و جهاد في سبيل الله و نفوذ حکم حاکم
شرع و... بوده است.
3ـ شايد يه گير الکي باشه اما به هرحال بايد
بتوني جوابشو يه جوري بدي: نوشتي: قانون «هيچ قانوني بي استثناء نيست» رو ضميمه
کنيم؛ اين يک گزاره ي خودشکن و پارادوکسيکال است. آيا خود اين قانون نيز استثناء
دارد؟
4ـ روي «جهان بيني» بيشتر مي شد مانور داد.
5ـ «فاعتبروا يا أولي الأبصار»، به نظرم اين آيه به شدت از نوشته
بيرون مي زنه.
6ـ نوشته اگر والسلام دارد، سلام هم بايد داشته باشد و اگر سلام
ندارد، والسلام هم نبايد داشته باشد.
7ـ اين مقاله خواسته يا ناخواسته به دعواي «سنت ـ مدرنتيه» دامن مي
زند، بي آنکه پاسخي براي آن داشته باشد، و بي آن که بتواند از حرفش (يعني رجوع به
سنت، که آن را مي توان به خوبي از مثال نهضت تنباکو فهميد) دفاع کند. سنت يعني
بازي در زمين خدا، يعني زندگي در دنيا براي عقبا، يعني مسئوليت در برابر قادر مطلق،
يعني تکليف محوري/ اما مدرنيته يعني بازي در زمين انسان، يعني زندگي در دنيا براي
لذت، يعني نفي مسئوليت و تکليف، يعني مديريت علمي و تکنيکي بر جهان. اين مقاله
تراوشات يک دل بي قرار سنتي است که مديريت بر جهان و امامت بر زمان را از شئون يک
فرد غائب مي داند که منتظر آمدن اوست، اما نمي دانيم چرا منتظر آمدن اوست، و اصلا او
قرار است چه کاري انجام دهد که عقل مستقل بشر مدرن از عهده ي آن بر نمي آيد؟!!