سفارش تبلیغ
صبا ویژن




























فراق

نماز وتر را می خواند، برای همه دعا می کند، در آخر برای پدر، علی، حسن و حسین، زینب و ام کلثوم و محسنش دعا می کند.

با تمام شدن نمازش به وقت اجازه می دهد که به اذان برسد.

آرام و متین به اتاق حسنین می رود تا همه به مسجد بروند، انگار آنها هم خود تازه از نماز قارغ شده اند. دختران اما خیلی کوچکند هنوز.

از مسجد که باز می گردند طاقتش تمام شده و بی تاب دختران است. بالای سر آن ها می نشیند، آرام نوازششان می کند. زینب تکانی می خورد، دست مادر که حالا نزدیک گونه هایش رسیده را محکم به لبانش می چسباند، چشمانش هنوز بسته است اما، مادر قند در دلش آب می شود، می خندد، زینب هم.

هر دو کودک بلند می شوند، به روی زانوهای مادر می نشینند و سر را به سینه مادر می چسبانند و مادر آرام و زیبا می خواند برایشان، می شوید صورتشان و شانه می کند گیسوانشان را و حمد خدا می کنند همه این محمودان مخلوقات.

کودکان به معلمانشان سپرده می شوند اما همه چیز برعکس است این کودکان هستند که معلمانشان را آموزش می دهند با کارهایشان، تا بماند برای آینده که خالق چه می خواهد از مخلوق و چه پروردگار خوبی داریم ما.

دست مادر به دسته دسداس است. لابد قصد نان پختن دارد. آرد- خمیر- تنور...

آتش وظیفه اش را خوب می داند. همه جا و همه وقت بسوزاند اما این دست تنها لایق نوازش است که جای بوسه پیامبر سرتاسر آن را پر کرده است.

بر سر خوان پادشاهان عالم نان است و آب و عشق. حمد خدا می کنند. فضه نگران است... نکند فقیری، مسکینی، اسیری سر برسد و باز هم...

لابد بی خبر است از اسرار عالم.

و باز مادر است و بالین کودکان و لالایی و بوسه و خنده و شکر خدا.

تمام ملائکه فاطمه را به استراحت می خوانند اما فاطمه آهنگ خدا دارد و گریه و دعا و طلب عفو برای شیعیان!

رسول (ص) می رود...

با رفتنش شرایط عوض می شود. عالمین غصه می خورند به حال علی(ع) و زهرا(س) اما آن دو عزیز راضی به رضای خدا و مطیع امر رسول(ص)...

جسارت بیشتر و بیشتر می شود...

...

...

حال چند روزی است مادر ما در بستر است و اشک در چشمان کودکان، لب هایشان را محکم ور می چینند و بغض مجبور است در گلویشان بشکند. حتی بغض علی(ع)...

حالا نوبت آن است که بوسه های مادر را پس بدهند و مادر را با اشک هایشان پاشویه کنند...

خدایا منتقم مادرم...





نوشته شده در سه شنبه 91/1/15ساعت 8:47 عصر توسط دایره سرگردان نظرات ( ) |


Design By : Pichak